زمانش که برسد ؛ خواسته هایت ، داشته هایت شده اند و آرزوها ، جزئی از روزمرگی هایت
زمانش که برسد ؛ رفتنی ها رفته اند و ماندنی ها ، عزیزترین دلخوشی هایت شده اند و تو یاد گرفته ای که با ساده ترین چیزها شاد باشی
زمانش که برسد ؛ تو سرد و گرمِ روزگار را چشیده و به این نتیجه رسیده ای که عاقلانه ترین کار همین است ؛ که با داشته هایت شاد باشی و امیدوارانه برای آرزوهایت تلاش کنی ، و به این ادراک خواهی رسید ؛ که دنیا کوتاه تر از آنی ست که آرامشت را برای غصه های بیهوده و رنج های بی نتیجه خراب کنی
می رسد زمانی که آینه ها فقط لبخندهای تو را ببینند ، زمین اشتیاقِ تو را به دوش بکشد و زمانه ، اتفاقات خوب را حوالی تو بیندازد
زمانی که غصه و اندوه های زودگذر ، پشت دیوار بی تفاوتی ات ، ته نشین خواهند شد
و تو با صدایی بلند و آرامشی عمیق ، زندگی خواهی کرد
احمق ترین مرد، مرﺩیست
ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ فکر ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ تا مبادا ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ کند
ﻭ ﻋﺎﻗﻠﺘﺮﯾﻦ، آن مردیست
ﮐﻪ ﻗﻠﺐ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻟﺒﺮﯾﺰ میکند ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺳﻪ ﺯﺩﻥ
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎند
زنی که به سکوت می رسد کم توقع نیست
نمونه نیست، قانع نیست
به این نتیجه رسیده که حرف زدنش مساویست با قضاوت یا هیاهو
هیچ گاه از سکوت ادامه دار یک زن خوشحال نباشید
زن ساکت
یا مرده ای است در درون یا آتشی است زیر خاکستر